خواندنی ها: تصویر دوریان گری | شاهکار اسکار وایلد
این هفته هم تصمیم گرفتیم یه داستان کوتاه بهتون معرفی کنیم تا بین شلوغی های روزمرتون، به محض اینکه راه فراری پیدا کردین یه سری بهش بزنین و صفحاتی از این شاهکار اسکار وایلد رو ورق بزنین و حسابی لذت ببرین. تصویر دوریان گری رمانی گوتیک فلسفیه. این کتاب از نویسنده ی مشهور اهل ایرلنده که 10 سال قبل از مرگش یعنی سال 1890 اون رو نوشته. این کتاب بخاطر نو بودن موضوع و شاید هم منعکس کردن چهره ی خود نویسنده، بسیار شهرت پیدا کرد. قضیه از این قراره که نقاشی هنرمند پرتره ای از مرد جوان و خوش قیافه ای به نام دوریان می کشه که این تصویر از نظر همه اثری فناناپذیر و فوق عالیه، دوریان که در ابتدا جوان ساده ایه روحش رو می فروشه تا برای همیشه زیبا و جوان بمونه، در واقع هیچ وقت پیر نمی شه و به جای اون تصویر نقاشی شده اش پیر می شه. برخلاف صورت زیباش تبدیل به مرد فاسد و بوالهوسی می شه که قلب نداره...
اگه کتاب تصویر دوریان گری رو نخوندین، اون رو حتما تو برنامتون جا بدین!
قطعه ای از کتاب تصویر دوریان گری:
از پنجره عطر گل های تابستانی باغ و همهمه ی خیابان های لندن به داخل می آمد. در وسط اتاق پرتره ای از مردی جوان و خوش چهره روی سه پایه قرار داشت و مقابل آن بسیل هالوارد ایستاده بود.
لرد هنری واتون که به پشتی صندلی اش تکیه زده بود، با تنبلی دود سیگارش را بیرون داد و گفت: «این بهترین اثری است که تا به حال کشیده ای. باید آن را به معروف ترین گالری های لندن بفرستی.»
بسیل سرش را به مخالفت تکان داد. لرد واتون شگفت زده پرسید: «چرا بسیل عزیز؟ شما هنرمندان موجودات غریبی هستید. می خواهید مشهور شوید، اما دلتان نمی خواهد سر زبان ها بیافتید.»
بسیل پاسخ داد: «می دانم حرفم برای ات خنده دار است، اما نمی توانم آن را به هیچ کدام از گالری های لندن بسپارم. بیش تر از آن چه باید از خودم در این تصویر مایه گذاشته ام.»
لرد هنری خندید و پرسید: «از خودت مایه گذاشته ای؟ پس چرا کوچک ترین شباهتی بین تو و مرد داخل تصویر وجود ندارد؟!»
بسیل گفت: «از این که بین من و دوریان گری شباهتی وجود ندارد خیلی خوشحالم. زیبایی او برای اش گران تمام می شود.»
لرد هنری پرسید: «نام این مرد دوریان گری است؟»
- بله، ولی دلم نمی خواست کسی اسمش را بداند.
- اما چرا؟
- وقتی مجذوب کسی می شوم، دلم می خواهد اسمش را مثل راز در سینه حفظ کنم.