جشن گاوگیل

منقضی شده
  • اشتراک گذاری
  • افزودن تصویر
  • افزودن نظر

جشن گاوگیل

  • تاریخ : از 15 دی 1398 الی 15 دی 1398

در پایان روز پانزدهم دی ماه یعنی روز دی بمهر یا دیگان سوم شب هنگام، جشنی در ایران کهن روزگار برپا و برگزار می شد موسوم به گاوگیل، که به اشکال گوناگون چون: گاگیل، گاوگمل، کاکیل، کاکثل و درامزینان در کتابهای پیشین ثبت شده است. سبب برگزاری این جشن این است که مملکت ایران در این روز از ترکستان جدا شده و گاوهایی را که ترکستانیان از ایرانیان به یغما برده بودند پس گرفته شد. علت دیگر آن که چون ضحاک بر ایران تسلط یافت، گاوهای اثفیان پدر فریدون را به یغما برد. اما در چنین روز و هنگامی که فریدون بر ضحاک پیروز شد و آن گاوها را به جای خود باز گردانید و چون اثفیان مردی بخشنده ومردم دوست بود و با به دست آوردن گله هایشان به مردم نعمت فراوان بخشید، مردم آن هنگام را هر ساله جشن گرفتند.
در این روز بود که فریدون را از شیر گرفتند و او سوار بر گاوی شد. باید توجه داشت ، آنچه از حوادث را که ابوریحان به این روز یا شب نسبت میدهد و حاصل شنیده های وی از زبان مردم است پیوند و ربطی دارد به موقعیت بروج در آسمان و شکل قرار گرفتن آنها که از رویشان تفأل و تطیر میکردند و سعد و نحس ایام آتی و بخت را معلوم می نمودند. ابوریحان بیرونی خود در پایان گفتارش به صحت چنین اندیشه ها و اعتقاداتی با نقل قول هایی اشاره کرده است.
در شب این روز، یعنی شب شانزدهم آبان، رآن ودند که گاوی از نور که شاخ هایش از طلا وسم هایش از نقره است و چرخ قمر را میشکند، برای ساعتی در آسمان آشکار شده و سپس پنهان می گردد. هر که را در ساعت ظهور چشم بر آن افتد هر دعایی که داشته باشد اجابت خواهد گشت. هم این گاو نورانی که بر بلندای کوه ها آشکار می شود، هر گاه دوبار بانگ نماید نشان آن است که سالی محشون از نعمت و برکت در پیش است و اگر یک بار بانگ زند، نشان خشک سالی و تنگی روزی و معاش می شود.
این روز را نیک میدانند که با شیر تازه گاو کا بگشایند و بر آن بودند که بامدادان پگاه، پیش از آنکه زبان به سخن بگشایند نیک است یکبه بخورند و ترنجی را ببویند که از آن پس سالی در فراخی معیشت خواهند گذراند. ابوریحان از ناقلی به نام بابلی نقل کرده و آورده که این روز نزد ایرانیان بد شگون و نامبارک است و شن مردم جادوکار و دیو صفت می باشد، چون در چنین روزی بیور اسب بر جمشید دست یافت و جم کشته شد و شریران بر مردم دست یافتند و به شادی و سرور پرداختند.
هم از نال فوق الذکر یاد شده که در زمان مشید، وی کاکیلی را به ورت انسان دیدکه با چهره ای بس زیبا بر گاوی سپید در حالی که دسته ای سوسن به دست داشت و می بویید سوار بود. گاو از هفت نوع گوهر ترکیب شده بود: زر، سیم، مس، قلع، آهن و سرب. هر کس را که میدید به نام میخواند و از حالاتش آگاهی می داد و نور خود را میان مردمان پخش می نمود. جم ویرا نامید و گفت تو کیستی؟ آن سوار گفت: من بخت هستم. جم پرسید از این رفت و آمد و گفت گو چه مقصودی داری؟ گفت: خت و اقبال میان مردم تقسیم میکنم. جم پرسید که در چه هنگامی بخت و مبارکی در میان مردم بیشتر باشد؟ گفت: هنگامی که برج ور میان آسمان باشد و چون این گفت در میان آسمان پنهان شد.

شما هم رای بدهید
رزرو آنلاین اقامتگاه
تور ها
نظرت چیه
0 دیدگاه و 0 رای ثبت شده است .
مرتب سازی :