سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است
ایسنا/ براساس آخرین خبر و گزارش های منتشر گشته، سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است.
پدرش اولین ایرانی گروه باستان شناسی پرفسور رومن گیرشمن بود که این همکاری از سال 1311 در سیلک کاشان شروع شد و تا 34 سال ادامه داشت. او نیز بواسطه پدرش به گروه باستان شناسی گیرشمن پیوست اما در شوش و 18 سال با او در مناطق مختلفی همکاری کرد. گفت و گوی اختصاصی خبرنگار با عباس اعتماد فینی، استاد تجربی باستان شناسی و مرمت و موزه دار پیشکسوت موزه سیلک کاشان را در ادامه بخوانید.
استاد، شما چه تاریخی و کجا متولد کجا شدید؟
در روز نهم تیر سال 1315 در فین کاشان بدنیا آمدم.
علاقه شما به باستان شناسی بواسطه شخص خاصی ایجاد شد؟
بله، بواسطه پدرم، استاد احمد اعتماد فینی.
پدرتان در چه مناطقی در زمینه باستان شناسی فعالیت داشتند؟
براساس مقاله سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است، باید بدانید که پدرم کارشان را در سیلک کاشان با پروفسور «رومن گیرشمن» باستان شناس فرانسوی شروع کردند و در شوش و ایوان کرخه، چغازنبیل، مسجد سلیمان، جزیره خارک و کنگاور با پروفسور گیرشمن کار کرد.
آشنایی پدرتان با پروفسور گیرشمن در چه سالی بود؟
آقای گیرشمن در سال 1311 کارش را در سیلک شروع کرد و همان سال مرحوم پدرم در سیلک با آقای گیرشمن آشنا شد و کارش را با ایشان شروع کرد که تا سال 1345 یعنی 34 سال ادامه داشت. حتی با درخواست آقای رومن گیرشمن، دولت فرانسه به پدرم مدال طلایی کار را اهدا کرد.
همکاری شما در فعالیت های باستان شناسی از شوش شروع شد؟
بله
چه سالی؟
من سال 1328 یعنی دقیقاً زمانی که 13 سال داشتم به باستان شناسان فرانسوی در شوش پیوستم، البته آنجا همراه پدرم بودم.
آن زمان سرپرست باستان شناسی در شوش چه کسی بود؟
پروفسور رومن گیرشمن بودند که حدود 45 سال در ایران کار کرد.
چند سال با پروفسور گیرشمن کار کردید؟
18 سال
شروع کار شما در کدام منطقه از شوش بود؟
براساس مقاله سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است، باید بدانید که اولین کارم با گروه پروفسور گیرشمن در سال 1328 در ایوان کرخه خوزستان بود.
پروفسور گیرشمن در کارشان چه ویژگی خاصی داشتند که شما همواره به یاد خواهید داشت؟
در طول تاریخ مانند گیرشمن ها خیلی کم هستند. ما وقتی به تاریخ خودمان هم نگاه می کنیم امثال حافظ و سعدی و خیام و فردوسی و...نداریم. آقای گیرشمن فرد متکی به نفس بود و زمان را فدای کار میکرد یعنی شبانه روز کار میکرد، از صبح تا ساعت 5 بعدازظهر در کارگاه های حفاری کار میکرد و بعد از آن هم تا ساعت 11 شب یادداشت های خودش را تنظیم میکرد و کتاب مینوشت. بسیار باسواد و تیزهوش بود و پشتکار زیادی داشت. کار با آقای گیرشمن همه اش خاطره است و مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد.
هرچه از آقای گیرشمن بگویم کم گفته ام و شاهد عرایض من کتابهایی که ایشان درباره باستان شناسی نوشته است و این کتاب ها همچنان بعد از گذشت چند دهه، کتابهای مرجع باستان شناسی هستند. گیرشمن یکی از پرکارترین کسانی بود که در زمینه باستان شناسی خدمت فراوانی انجام داد. وقتی از ایران می رفت به من یک دستخط داد که در آن من را به عنوان یک متخصص مرمت آثار تاریخی معرفی کرده و نوشته بود که من می توانم کار حفاری را با ظرافت خاصی انجام بدهم و در آخر آورده بود که «چون باید ایران را ترک کنم متأسفم که از ایشان جدا میشوم.»
من از زمانی که در سیلک شروع بکار کردم لازم بود که کارم را از ساعت 9 کارم شروع کنم، ولی به دلیل آموزش هایی که از پروفسور گیرشمن یاد گرفته ام ساعت 8 و نیم سر کارم حاضر میشدم؛ آقای گیرشمن به من یاد داد که حتی اگر شده 5 دقیقه زودتر کارم را شروع کنم و 5 دقیقه دیرتر کارم را ترک کنم.
الان هم در جوانان چند نفری سراغ داریم که فعال هستند و دوست دارند کار کنند و از دنیا عقب نباشند اما امروز به شکل دیگری فکر می کنند و آن روز به شکلی دیگر. ما الان در سیلک جوانی داریم به نام آقای دکتر «سید جواد حسین زاده» که باستان شناس است و اگر میدان کاری داشته باشد دست کمی از گیرشمن ندارد، منتهی بنده خدا به دلیل شرایط و امکانات، محدود است و ناچار است که به کلاس دانشگاه اکتفا کند.
علاوه بر باستان شناسی، چطور شد که به کار مرمت هم وارد شدید؟
من کار وصالی را از خانم تانیا گیرشمن، همسر پروفسور گیرشمن یاد گرفتم و در خیلی کارها به او کمک میکردم. یادم هست که یک روز وقتی در شوش دانیال در حال انجام کار بودیم یک مجسمه گلی پیدا شد و چون پدر من بنای ماهری بود و من هم یادگرفته بودم فوری از آن با گچ قالب گیری کردم و به آقای گیرشمن دادم ولی ایشان ناراحت شد. بعد خانمش تانیا گیرشمن من را صدا کردند و یک مقدار من را دعوا کردند که چرا این کار را انجام دادم اما کمی بعد به من هدیه دادند و دلجویی کردند و پروفسور گیرشمن به من گفتند که میتوانم به خانم گیرشمن در کار مرمت کمک کنم و اینطور شد که من که قبلاً مرمت بنا را نزد پدرم آموخته بودم از آن روز به بعد مرمت اشیا را هم یاد گرفتم.
اعضای گروه پروفسور گیرشمن را به خاطر دارید؟
آقای پیرشمن با گروه کمی کار میکرد؛ از جمله مسیو ژاکه و مسیو سیمون را به یاد دارم.
ایرانی های حاضر در گروه آقای گیرشمن چه کسانی بودند؟
پدرم استاد احمد اعتماد فینی، احمد مقنی یا احمد مهرشاد، قاسم میمه ای و من عباس اعتماد فینی فرزند استاد احمد اعتماد فینی. براساس مقاله سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است، باید بدانید که ما چهار نفر کارگاه آقای گیرشمن را می چرخاندیم و تنها ایرانی های گروه بودیم.
پیش از پدرتان، ایرانی دیگری با پروفسور گیرشمن کار کرده بود؟
اولین فرد ایرانی که با آقای گیرشمن کار کرد پدر من بود که سال 1311 شمسی در تپه سیلک با آقای گیرشمن آشنا شد و به مدت 34 سال با او همکاری کرد و حاصل این همکاری، ورود من در سال 1328 شمسی به این هیئت باستان شناسی بود. هم زمان با پدر من، قاسم میمه ای و احمد مقنی یا احمد مهرشاد هم با پروفسور گیرشمن کار می کردند.
با پروفسور گیرشمن در چه مناطقی کار کردید؟
من با آقای گیرشمن در شوش، ایوان کرخه، چغازنبیل، مسجد سلیمان، آپادانا، جزیره خارک و بیشاپور کار کردم. آقای گیرشمن یک باستان شناس سیار بود.
از کشفیات پروفسور گیرشمن بگویید؟
سنبل کارهای آقای گیرشمن معبد چغازنبیل است که در جهان به عنوان اثری منحصر بفرد شناخته می شود. در آنجا هر چیزی که از تخریب لشکر آشور بانیپال بجا مانده بود همگی به صورت شکسته در زیر خاک مدفون بودند که آقای گیرشمن همه را کشف کرد. آنجا یک گاو هم کشف شد که من آن را از زیر خاک بیرون کردم و حتی من پیشنهاد کردم که آن محل را بشکافیم.
درباره کشف و مرمت زیگورات چغازنبیل بگویید؟
براساس مقاله سیلک با قدمتی طولانی سند شخصیت و ملیت ما است، باید بدانید که چغازنبیل، زیباترین و ظریف ترین و سالم ترین سازه ای است که از زمان ایلامی ها بدست ما رسیده است. این سازه در زمان «اونتاشگال» پادشاه ایلامی ساخته شده و برای خدای «اینشوشیناک» هدیه کرده است. من افتخار می کنم که در مرمت زیگورات چغازنبیل نقش داشتم و به درخواست آقای گیرشمن به مرمت درهای ورودی این زیگورات مشغول شدم.
کشف چغازنبیل را مدیون مهندسین شرکت نفت آن زمان هستیم، چون آنها در بررسی های هوایی خود متوجه یک تپه برجسته شدند و روز بعد با ماشین به صورت زمینی به این ناحیه رفتند و یک آجر نوشته پیدا می کنند و آن را به شوش و نزد آقای «ژاک دو مورگان» یا «رولان دو مکنم» بردند که تشخیص داده می شود که در آن ناحیه یک معبد وجود دارد؛ اما کار خاصی انجام نمی شود تا 1332 که آقای گیرشمن با یک گروه به آن ناحیه می رود و کار باستان شناسی را شروع می کند و 13 فصل در چغازنبیل را حفاری می کند و آن را از دل خاک بیرون می آورد و در 4 جلد کتاب هم درباره زیگورات چغازنبیل نوشته است. اصل ماکت این سازه هم توسط همسر آقای گیرشمن یعنی تانیا گیرشمن ساخته شده است.
بعد از پروفسور گیرشمن چه کسی سرپرست باستان شناسی در شوش شدند؟
بعد از بازنشسته شدن آقای گیرشمن، ژان پرو سرپرست باستان شناسی در شوش شدند و هر چهار نفر ایرانی که در گروه آقای گیرشمن بودیم را نگه داشت.
یعنی زمانی که پروفسور ژان پرو در شوش بودند شما همچنان آنجا کار می کردید؟
بله
چند سال با آقای ژان پرو کار کردید؟
10 سال
کجا با ایشان کار کردید؟
در شوش
خاطرتان هست که چه کسانی در گروه پروفسور ژان پرو کار می کردند؟
گروه آقای ژان پرو حدود 24 نفر بودند و پروفسور «فرانسوا والا» و «ژان استو» که هردو خط شناس بودند و خانم «الیزابت کارتر» و خانم دکتر «ژنویر دولفوس» را بخاطر دارم.
چه کشفیاتی با حضور پروفسور ژان پرو صورت گرفت؟
زمانی که با او بر روی آپادانای شوش کار می کردیم، دو قطعه سنگ زیربنای کاخ داریوش هم به ابتکار من بیرون آمد و وقتی پروفسور ژان پرو فهمید سنگ دوم هم بیرون آمده بقدری باعجله آمد که در راه دو مرتبه زمین خورد، این دو سنگ الان در موزه ملی ایران قرار دارند. هم زمان با این دو سنگ، مجسمه داریوش هم در آپادانا پیدا شد و الان زینت بخش موزه ملی ایران است، البته من این مجسمه را پیدا نکردم ولی در مرمت آن همکاری داشتم.
ژان پرو در ایران فقط در شوش کار کرد؟
بله
بعد از شوش به سیلک آمدید؟
بله
چرا برای ادامه فعالیت های باستان شناسی، از شوش به کاشان آمدید؟
من سال 1345 به دلیل اینکه همسرم خسته شده و با ماندن در شوش موافق نبود از شوش به کاشان و شهر فین آمدم. آن زمان با «الیزابت کارتر» در شوش همکاری می کردم که یادم هست هنگام ترک شوش، خانم کارتر به من گفت: «شما اکنون از دریا بیرون می روی و در یک کاسه آب زندگی خواهی کرد.»
در فین از همان ابتدا به باستان شناسی مشغول شدید؟
در فین و در ابتدا یک زمین کشاورزی خریدم و باغ کوچکی درست کردم و حدود 4 سال در این باغ کار می کردم. بعد دیدم بچه های محله مان کتابخانه ندارند و چون با خارجی ها سروکار داشتم یک مقدار طرز تفکر آنها در من وجود داشت و تلاش کردم که در حسینیه پهلوان در فین بزرگ یک کتابخانه را ایجاد کنم که همینطور هم شد و کم کم رونق گرفت.
الان وضعیت این کتابخانه به چه صورت هست؟
کنار حسینیه زمینی بود و من با آقای حسن آزادبخش مدیر اداره ارشاد کاشان صحبت کردم و کم کم کتابخانه در همان زمین ساخته شد و الان هم فعال است.
وقتی شما به کاشان رفتید، فعالیت پروفسور ژان پرو و گروهش تا چه زمانی در شوش ادامه پیدا کرد؟
پروفسور ژان پرو تا 3 سال بعد از رفتن من همچنان در شوش کار می کردند، اما سه سال بعد کارگاه ها تعطیل شدند و از هم پاشید.
چه شد که فعالیت باستان شناسی شما در سیلک و با دکتر صادق ملک شهمیرزادی ادامه پیدا کرد؟
یادم هست که 14 دی 1380 ساعت 10 شب دکتر «صادق ملک شهمیرزادی» به من تلفن زد و از من خواست در «طرح بازنگری سیلک» همکاری کنم، چون بعد از آقای گیرشمن، سیلک به مدت 70 سال رها شده بود و آقای دکتر شهمیرزادی با توجه به علومی که به کمک باستان شناسی آمده مانند متالوژی، جانور باستان شناس و جانور گیاه شناس تحولاتی ایجاد کرد ولی اصل کار آقای گیرشمن عوض نشد.
قبلاً با دکتر شهمیرزادی آشنایی نداشتید؟
اولین دیدار من با دکتر صادق ملک شهمیرزادی به زمانی برمی گردد که ایشان در «هفت تپه» در کنار آقای دکتر نگهبان کار می کردند تا اینکه بعد از حدود 26 سال یعنی در سال 1380 که ایشان برای همکاری در سیلک با من تماس گرفتند و از من هم خواستند که کمکشان کنم و من هم تا جایی که توانستم با ایشان همکاری کردم.
چند سال با دکتر شهمیرزادی کار کردید؟
5 سال
ایشان چه ویژگی خاصی داشتند؟
یک انسان بسیار فرهیخته در حیطه باستان شناسی بودند.
در گروه دکتر شهمیرزادی چه افرادی حضور داشتند؟
آقای جبرئیل نوکنده که الان رئیس موزه ملی تهران هستند، آقای حمید فهیمی و آقای فریدون بیگلری در خاطرم هستند.
بعد از ایشان با چه کسانی در سیلک کار کردید؟
اول با آقای دکتر «صادق ملک شهمیرزادی» و بعد از ایشان هم با آقای دکتر محسن جاوری، آقای دکتر حسین زاده، آقای دکتر فاضلی کار کردم و چند سال هم موزه دار موزه سیلک بودم.
در واقع در سیلک ماندگار شدید. درسته؟
بله، من از سال 1380 تا یک ماه قبل در سیلک کار می کردم و الان بازنشسته شده ام.
در سیلک و در زمان کار با دکتر شهمیرزادی چه آثاری کشف شد؟
در سیلک از جمجمه یک مرد، روکش مسی دندان پیدا کردیم که نشان می داد در 5 هزار سال پیش در سیلک دندان پزشک هم وجود داشته که این روکش دندان را که در جمجمه این مرد گذاشته است. امثال این رازهای نهفته در سیلک بسیار زیاد است که هنوز انتشار پیدا نکرده است. البته سیلک چهارچوب هایی داشت که آقای گیرشمن همه چیز را مشخص کرده بود و کسی دیگر روی دست او نمیتوانست بنویسد. تشخیص آقای گیرشمن درباره سازه سیلک این بود که آن را یک دژ مستحکم و یک عبادتگاه برای شهر معرفی کرد در حالی که دکتر شهمیرزادی سازه سیلک را زیگورات معرفی کردند؛ ولی خاک آن را در آلمان آزمایش کردند و بعد از تحقیق مشخص شد که حرف آقای گیرشمن درست تر است و گفتند این سازه متعلق به دوران مادهاست. در واقع، در این باره اختلاف جزئی بین آقای گیرشمن و آقای شهمیرزادی وجود داشت.
شما از چه زمانی به عنوان موزه دار موزه سیلک فعالیت کردید؟
از سال 1382 تا یک ماه پیش
موزه داری از نظر شما چه تعریفی دارد؟
موزه دار کسی است که در قلب خودش یک دانشگاه وجود داشته باشد و آثار را دوست بدارد چون اگر آثار را دوست داشته باشد از آنها به خوبی حفاظت و تبلیغ می کند. موزه، شناسنامه ما مردم است، تاریخ، گویای تمدن ما است، بحث کهنه و مدرن و نوع اشیائی که در موزه قرار دارد اصلا مطرح نبست و همه اشیا ارزش دارند و جزئی از ابهت و تاریخ بشمار می روند.
الان وضعیت سیلک چطور است؟
ما سیلک ها داریم و تقریبا آن چنان تعریفی ندارد و واقعا حیف، حیف...
چرا حیف؟
حیف که ما این آثار را نشناختیم تا بتوانیم از آنها پذیرایی کنیم مثل چغازنبیل، مثل سیلک، آپادانا و تخت جمشید؛ اینها آثاری هستند که ما به آنها افتخار می کنیم و توقع داشتند که ما بهتر از آنها پذیرایی کنیم.
برای پذیرایی از آنها چه کاری باید کرد؟
باید بهتر زیربنای فرهنگ باستان شناسی رسیدگی کرد. وقتی من چیزی را شناختم از آن پذیرایی می کنم و وقتی نشناختم رها می ماند.
از میان پروفسور گیرشمن، پروفسور ژان پرو و دکتر شهمیرزادی، کدام یک از نظر شما نقش و تأثیرگذاری بیشتری داشتند؟
اصولا خارجی ها در مورد فعالیت های باستان شناسی یک مقدار از ما کنجکاوتر هستند و امروز دیگر کسی مثل آن دوران از باستان شناسی استقبال نکرده و کار نمی کند، مگر کار کردن روی بقایای کار خارجی ها. ولی عملاً کار باستان شناسی با آقای گیرشمن از همه راحت تر و در عین حال دقیق تر بود. مقررات خیلی دقیق و درستی داشت و خودش مثل ساعت کار می کردند و احتیاج به فرمول نداشتند که به او بگوید چطور کار کند. آقای گیرشمن یکی از پرکارترین های باستان شناسان بود و کتابهایی که از 70 سال پیش نوشته است هنوز هم در سراسر جهان کتاب های مرجعی هستند و باستان شناسان به اینها احترام می گذارند.
اما پروفسور ژان پرو یک مقدار دست و بالش بازتر بود. او کتابی به نام «داریوش بزرگ» نوشته که واقعاً یکی از اعجازهایی است که آقای ژان پرو برای سلسله هخامنشی انجام داده است و سه نسخه از این کتاب را به ایران آورد که یکی به سازمان میراث فرهنگی رفت، یک نسخه را به من و یکی را به دوست دیگری داد.
کدام منطقه ای که برای باستان شناسی در آنجا کار کردید، برای شما با لذت و خاطره بیشتری همراه بود؟
در باستان شناسی هر روز تحولاتی بوجود می آید که انسان واقعا لذت می برد؛ اما آن چیزی که بیش از همه برایم لذت بخش بود یکی چغازنبیل بود که آن موقع آقای گیرشمن از چغازنبیل رفته بود اما مرمت آنجا به من سپرده شده بود و من در چغازنبیل یک مجسمه گاو پیدا کردم که الان زینت بخش موزه ملی ایران است. همچنین همکاری در مرمت مجسمه داریوش که در آپادانا پیدا شد نیز برای من بسیار خوشایند بود؛ البته لذت بخش تر از همه دو کتیبه بود که در آپادانای شوش به ابتکار من بیرون آمد.
از مسئولان چه انتظاری دارید؟
یکی از حرف های پروفسور گیرشمن این بود که میگفت «تا کسی از گذشته اطلاع نداشته باشد نمی تواند به آینده فکر کند.» و من برای دریافت این اطلاعات، ایجاد یک پژوهشکده را لازمه سیلک می دانم اما متأسفانه کسی توجهی نمی کند. من از مسئولان انتظار دارم که این ودیعه های ارزشمند تاریخی که از بزرگان ما به ما رسیده را حفظ و حراست کنند چون ما هر سال می بینیم که تخریب بیشتر از ساختن است. ضمن اینکه ما باید یک جشن 8 هزار ساله برای فرهنگ و تمدن خود بگیریم و نشان دهیم که ما در آن زمان دارای چنین پیشرفتی بوده ایم.
دوست دارید درباره سیلک چه بگویید؟
سیلک اولین جایی است که مدنیت پایه گذاری شده است. سیلک، دانشگاه عموم جهان است و فقط متعلق به ما ایرانی ها نیست بلکه متعلق به جهان است. سکوت سیلک انسان را به یاد مظلومیت امیرکبیر می اندازد اما هنوز هم نجوای سفالگران سیلک به گوش می رسد و اگر گوش شنوایی باشد، این نجوا را می شنود. سیلک این مدفن راز، منجنیق رسن عمری دراز، این بنایی است که 80 قرن است به پاست، سند شخصیت و ملیت و فرهنگی ما است، هر ذره از خاک سیلک اسطوره ای نهان است، قدرش بدان که الحق کاشانه جهان است. جهان مدیون هنرمندان سیلک است و ما خوشبختانه اطفال این دبستانیم. همه بچه خاک پاک ایرانیم.