چاروادارها راهنمایان مسافران طی سفر بودند
ایلنا/ براساس آخرین خبرهای بدست رسیده و گزارش های منتشر شده، چاروادارها راهنمایان مسافران طی سفر بودند.
جامعه ایران در دوره قاجار را با رویکرد جامعه شناختی میتوان به چهار طبقة اجتماعی اقتصادی تقسیم کرد. رده بندی جامعه ایران در این طبقات چهارگانه براساس میزان عایدات، محل عایدات و امرار معاش و موقعیت اجتماعی صورت گرفته است.
با این وجود معمولا طبقات پایین اجتماعی ادوار مختلف، سهم چندانی را در کتاب های تاریخی به خود اختصاص نداده و نقش و جایگاهشان نادیده گرفته شده است. شاید بتوان از چاروادارها به عنوان یکی از این اقشار یاد کرد که در کمتر کتاب تاریخی به آنها پرداخته شده اما کتاب «جامعه نگاری عهد قاجار» نوشته پریسا کدیور که از سوی نشر ققنوس منتشر شد، گوشه چشمی به چاروادارها دارد و از کم و کیف فعالیت آنها در دوره قاجار صحبت به میان آورده است.
چاروادارها راهنمایان مسافران طی سفر بودند، ضمن آنکه تهیه چهارپا و کلیه وسایل سفر را هم به عهده داشتند. در یک کلام، سفر بدون چاروادارها غیرممکن بود.
قبل از شروع سفر، قراردادی میان مسافر و چاروادار منعقد می شد که در آن زمان آغاز حرکت، مسیر و مدت زمان سفر، منزلگاه ها و محل های توقف در طول مسیر تعداد و نوع حیوانات بابر و وسایلی که چاروادار عهده دار تهیه آن ها بود مشخص میشد. به ازای این خدمات، مسافر مبلغ توافق شده را در مقصد پرداخت میکرد. پس از انعقاد قرارداد، اگر مسافر شروع سفر را به تعویق می انداخت، در ازای هر روز، مبلغی بابت تاخیر حرکت و مخارج علیق چهارپایانی به مبلغ توافق شده به عنوان جریمه افزوده میشد.
مبلغ درخواستی چاروادارها به مسافت راه، کیفیت جاده، خطرهای احتمالی سفر و نوع چهارپایان درخواستی مسافران بستگی داشت. ادوارد براون قرارداد سفرش از تهران به اصفهان با چارواداری از اهالی روستای «گیز» اصفهان را چنین نقل می کند: «قرار شد او با سه رأس استر خوب و سر حال مرا در مدت دوازده یا سیزده روز به اصفهان برساند و در شهرهای قم و کاشان هر کدام یک روز توقف داشته باشیم و من هم در مقابل، مبلغ 10 تومان (حدود 3 لیره) به او بپردازم.»
سفر به حومه شهر ارزان بود. بروگش و هیئت سفارت آلمان در سفر ییلاقی به دماوند در سال 1859م / 1276 ه. ق یک چاروادار را اجیر می کنند که حاضر می شود قاطرهای خود را روزی دو قران کرایه دهد.
چاروادارهای با تجربه و راه بلد نقش بسزایی در هموار کردن سفرهای پرمشقت و مخاطره آمیز آن زمان داشتند. ادوارد براون با تاکید بر این امر می افزاید: «دلپذیری و لذت بخش بودن سفر بستگی تام و تمام به اخلاق خوب و خوش صحبتی چاروادار خوب در طول راه مسافر را با داستان ها و لطیفه هایش سرگرم میکرد. یک چاروادار خوب در سفر فولکلور فراموش شده بیابان و صحرا را بازگو می کند. مناظر و اشیای دیدنی را نشان می دهد و در غیر این صورت، چه بسا که از کنار آنها بی تفاوت عبور کنند. او منزلگه و محل های توقف را طوری تنظیم می کند که مسافر بتواند به بهترین وجهی از دیدن نقاط و اماکن دیدنی بهر ببرد.»
از آنجا که جان و م ال مسافران در دست چاروادار قرار داشت، درستکاری و امانتداری آنها بسیار حایز اهمیت بود. غالبا هم این گروه خوشنام بودند. کارلا سرنا می نویسد: چاروادارها در این سرزمین طبقه ای را تشکیل می دهند که دارای اعتبار و اهمیت خاصی هستند. از کرانه های خزر تا خلیج فارس، از مرزهای هند تا سرحد چین هر آذوقه و محصولی را آنها به دست مردم می رسانند و سخت مورد اعتماد همه هستند. انصافا درستکاری و امانتداری قابل ستایش است. به ندرت دیده شده است که در کاروانی چیزی در بین راه مفقود شود.
چاروادارها زندگی سختی داشتند. آنها عمرشان را در راههای صعب العبور و پرخطر می گذراندند. دیرتر از همه می خوابیدند و زودتر از همه بیدار می شدند تا بار و بنه را ببندند. بروگش تعریف می کند: «چاروادارها بین آقا و نوکر فرقی نمی گذارند و همه را با تندی و با یک فریاد و صدا از خواب بیدار می کنند. با صدای چاروادار باید فورا بلند شد و لباس پوشید و تا همه از خواب بیدار می کنند. با صدار چاروادار باید فورا بلند شد و لباس پوشید و تا همه از خواب بیدار نشوند قاطرها را نمی توانند بار کنند، زیرا رختخواب ها را باید جمع کنند و روی قاطرها ببندند و این کار وقتی میسر است که همه کاروانیان بویژه ارباب ها که رختخواب بیشتری دارند از خواب بیدار شوند.»
به گفته سیاحان، چاروادارها مردمان قوی و قانعی بودند که با اندکی خوراک و آب طی روز راه بسیاری می پیمودند و در توقفگاه ها نیز در حالی که مسافران خستگی از تن به در می کردند آنها همچنان در تکاپو بودند. در روایت کارلا سرنا آمد: «آنها راه های دور و درازی را پا به پای چهارپایان، حتی گاهی جلوتر از آن ها، پیاده راه می رفتند. وقتی هم که به منزل می رسیدند، به تعمیر زین ها و اصلاح بسته ها و سایر وسایلی که در طول راه آسیب دیده اند، می پردازند. شب هنگام نیز برای مراقبت اسباب و اثاث و کالاهایی که به دست آنها سپرده شده است به نوبه کشیک می دهند و در واقع کمتر از قاطرها خواب و استراحت دارند.»
چاروادارها در طول سفر وقت کافی برای انجام دادن امور شخصی خود حتی فرایض دینی نداشتند. بروگش؛ نماز خواندن یکی از چاروادارها را «در حال حرکت کاروان» چنین توصیف می کند: «به محض آنکه سپیده صبح می زد چاروادار، که مرد شیرازی بلندقامتی بود، با لباس و جبه بلند از روی قاطر خود پایین می پرید و به یک طرف از جاده می رفت. اسلحه ای را که در دست داشت زمین می گذاشت و جبه خود را روی زمین پهن میکرد و بعد کفش های خود را در می آورد و آستین ها را بالا می زد و کیسه کوچکی از خاک تیمم تربت کربلا را از جیب بزرگ خود بیرون می آورد و چون در بیابان آب در دسترس نبود با این خاک تیمم میکرد.
بعد رو به قبله می ایستاد و مشغول نماز خواندن و عبادت می شد. در این حال، کاروان به حرکت خود ادامه می داد و چاروادار دور میشد. ولی او بدون توجه به این امر با خیال راحت نماز می خواند و به رکوع و سجود می رفت و بدون هیچ عجله ای نماز خود را تمام میکرد. سپس کفش های خود را پوشیده، جبه اش را روی دوش می انداخت، اسلحه اش را برمیداشت و با قدم های تند به حالت دو می آمد تا خود را به کاروان می رساند و دوباره سوار قاطرش میشد.»
در کاروان ها و قافله های بزرگ چاروادارها زیر نظر جلودار که گاهی صاحب چهارپایان قافله بود کار میکردند. در این موارد، جلودار مسئولیت مسافران و اسباب اثاثیه آنان را به عهده می گرفت، زمان و مکان اقامت های طول راه را تعیین می کرد، و بر توزین و بسته بندی و بارگیری بارها و به طور کلی بر کار چاروادارها نظارت می کرد. در یک کلام، رئیس کاروان قلمداد میشد و از همین رو جلودار همواره پیشاپیش کاروان حرکت میکرد.