خاطرات زهرا چخماقی از مادربزرگش + عکس
زهرا چخماقی با انتشار این عکس نوشت: حواسش نیست و همچنان غرق فکره، همونطور که زیر درخت ابریشم خیره شده به آرامش رودخونه بهمنشیر از روزهای پرتلاطم جنگ میگه که از این شهر آواره شون کرد، پسرا و شوهرش موندن در شهر که بجنگن و خودش مجبور شد دست دخترا رو بگیره از خونه شون توی محله تانکی ابوالحسن مهاجرت کنه و بره بندرعباس، تا سالها بعد.... که وقتی برگشت آبادان، شهر امن و امان بود و محاصره شکسته شد، هر چند آبادان دیگه آبادان نشد.
ننه ممّد (مادربزرگم) پر از خاطرات روزهای پر از اشکه. درکش برای من سخته.

شما هم رای بدهید