ابوالقاسم عارف قزوینی شاعر، موسیقیدان و تصنیف ساز ایرانی دوران قاجار و پهلوی بود که در قزوین زاده شد. او به خاطر سرودن تصنیف ها و غزل های سیاسی، میهنی و عاشقانه اش شناخته می شود. از مهمترین شعرها و تصنیف هایی که همزمان با تحولات دوره مشروطه و جنگ جهانی اول سروده ، میتوان به از خون جوانان وطن لاله دمیده و گریه کن پس از مرگ کلنل محمد تقی خان پسیان اشاره کرد.
بنابر تحقیق سعید پورعظیمی، عارف به خلاف آنچه در همه منابع نقل می شود، دوم بهمن درنگذشته است بلکه شنبه حوالی ساعت دوازده نیم شب سی ام دی هزار و سیصد و دوازده درگذشت و شاید در ساعت آغازین بامداد یکشنبه یکم بهمن و در آرامگاه بوعلی سینا به خاک سپرده شد و امروزه آرامگاه وی مورد توجه گردشگران قرار دارد. اگر دوست دارید که هر چه بیشتر با جاهای دیدنی همدان مثل آرامگاه عارف قزوینی آشنا شوید، می توانید سری هم به راهنمای سفر به همدان زده و حسابی کسب اطلاعات نمایید.
عارف از شاعران برجسته ی مشروطه است گریه را به مستی بهانه کردم شکوه ها ز دست زمانه کردم آستین چو از چشم برگرفتم سیل خون به دامان روانه کردم از چه روی چون ارغنون ننالم از جفایت ای چرخ گردون ننالم چون نگریم از درد و چون ننالم دزد را چو محرم به خانه کردم دالا خموشی چرا چو خم نجوشی چرا برون شد از پرده راز تو پرده پوشی چرا همچو چشم مستت جهان خراب است از چه روی ، روی تو در حجاب است رخ مپوش کاین دور، دور انتخاب است من ترا به خوبی نشانه کردم دالا خموشی چرا چو خم نجوشی چرا برون شد از پرده راز تو پرده پوشی چرا باغبان چه گویم به ما چه کرد کینه های دیرین برملا کرد دست ما زدامان گل جدا کرد تا به شاخ گل آشنا کردم دالا خموشی چرا چو خم نجوشی چرا برون شد از پرده راز تو پرده پوشی چرا