برف چال درزبان مازندرانی (ورف چال)خوانده می شودوبه معنای گودال بزرگ است واین گودال به عمق12 متروعرض10 متراست.داستان از جایی شروع شد که600 سال قبل اهالی روستا برای ذخیره سازی آب به منظورکشاورزی واستفاده ی دام در طول تابستان قصد کندن چاهی را کردندکه هرجا را می کندند به سنگ های صخره ای وسخت برمی خوردند تا این که سیدحسن ولی که از اهالی نیاک لاریجان بودماجرا را جویا شد وسپس به انها گفت من با نوک عصایم روی زمین خطی می کشم وشما هم انجا را بکنید به سنگ برخورد نمی کنید ولی شرطی دارم که هر ساله هنگام اجرای مراسم اهالی روستای اسک با قربانی کردن گوسفند به شرکت گنندگان در مراسم غذا داده واهالی روستای نیاک نیز میهمانان را با نان وپنیروعسل صبحانه بدهند ابتدا مردم اسک سخن او را جدی نگرفتند ولی بعد ازکندن زمین وصدق یافتن سخنش به شرط او عمل کرده وهر ساله این مراسم را با شکوه هرچه تمام تر برگزار می کنند و در این مراسم مردان به کوه رفته تا چاله ی بزرگ را پر از برف کنند و در روستا نیز زنان مراسم مادرشاهی را با همان حکومت یک روزه ی زنان برگزار می کنند و ورود مردان تا پایان مراسم به روستا ممنوع است.