هموطنان ایرانی که فراموش شدند | عشایر حاشیه نشین لوت

بارها به لوت سفر کرده بود اما بار آخر با خود عهد کرد تا هرچه در توان دارد را برای کمک به مردم حاشینه نشین لوت و عشایر لوت در شهر زاهدان به کار گیرد. هرچه دارد، از وسایلی که اعضای خانواده و دوستان اهدا کردند و البته شبکه اجتماعی که دایره ای چند صد نفری از مردمان خوب و پاک زمانه را برای این نیت خیر دور هم جمع کرد. همه چیز با یک متن نوشته شده در گوشی شروع شد، استوری های مشابهی که در بین دوستان دست به دست می گشت. کمک به عشایر حاشیه نشین، این چند کلمه نا آشنا از قومی که زندگیشان زمین تا آسمان با ما اینستاگرامی ها فرق داشت، باعث شد تا موجی از پیغام های " چجوری میشه کمک کرد؟ من رو هم عضو کنید و ... " به راه بیفتد. گروه " کمک به عشایر لوت " تشکیل شد به مدیرت آقای سامان شریفی، یعنی همان جوانمردی که در ابتدا، فکرش را فراتر از آفرود، تحقیق، عکاسی و سفر برد، ارزش هایش را هم. تصمیم گرفت در حد توان جهان اطرافش را به مکانی بهتر تبدیل کند و خیرین و طبیعت دوستان بسیاری، او را در رسیدن به این مقصد همراهی کردند.

قلب مردمان سراسر ایران برای زاهدان به درد آمد ...

روزهای اول گروه به خواندن گزارش ها گذشت، به دیدن عکس ها، خیلی سریع همفکری شکل گرفت، بانوان خیر فکر همه چیز را کردند، از پوشاک تا لوازم بهداشتی و حتی داروهای اولیه و مورد نیاز. کمک ها بسته بندی شده از همه جای تهران جمع آوری می شدند، عده ای حتی با ماشین های شخصی محدوده های اطراف و نزدیک به خودشان را پوشش دادند. هدایا رسید به پارکینگ منزل آقای شریفی و کار اصلی شروع شد. چندین نفر برای دو روز تمام مشغول مرتب کردن و جداکردن اقلام اهدایی بودند تا در نهایت سوار بر ماشین از دل کویر گذشته و به دست خواهران و برادران هموطنمان برسد.

عکس هایی از عشایر عزیز و لحظه رسیدن کمک ها به دستشان

شادی وصف ناپذیر اما کوتاه

بغض گاهی شیرین ست، اگر از تمامی افراد گروه سوال کنید، با من موافق هستند زیرا تجربه اش کردند، آن هم زمانی که عکس های ارسالی از زاهدان را دیدند، ذوق را در چشمان خانواده و بچه های عشایر. اما این اشک شوق عمر کوتاهی داشت، گزارش های و عکس هایی که می رسید پاهای برهنه را نشان می داد، نیاز اهالی به داشتن حمام و سرویس بهداشتی مناسب، کودکانی که نیاز به داروهای تقویتی و رژیمی مناسب داشتند، بیمارانی که از ابتدایی ترین داروها برای تسکین درد محروم بودند و ... به همین خاطر هم آقای شریفی و دوستانشان، اینبار جلسه ای را با فرماندار، آموزش و پرورش، بیناد کودک زاهدان و ... ترتیب دادند. هرچند که بار اصلی را همیشه بر دوش دولت گذاشته ایم اما اگر کمی مهربان تر فکر کنیم و در حد توان ببخشیم، شاید بسیاری از مشکلات به دست خودمان حل شود، دستانی که می سازند جای اینکه بر روی هم گذاشته شوند و یا دیگری را نشانه روند.

یکی از روستاهای محروم در حاشیه بیابان لوت

کیلومتر ها خبری از هیچ امکاناتی نیست، هیچ کسی سراغی از آن ها نمی گیرد، منطقه حتی آنتن ندارد و هیچ داروخانه و درمانگاهی برای شرایط اضطراری وجود ندارد.

اهالی روستا ...

تنها دارایی آن ها، یک بز بود که بقا و زندگیشان به آن بستگی داشت و شاید علاقه زیاد و مراقبتشان از آن نیز، به همین خاطر بود.

دنیای کودکانه آن ها ...

میر حسین با فرفره ای که به او داده بودند، شاد بود و تنها بعد از چند ثانیه، بیابان برایش تبدیل به زمین بازی دوست داشتنی شد. این کودکان حتی کفش مناسب نداشتند و بهانه گرفتن آن ها برای داشتن پاپوشی راحت و سالم هم تنها پدر خانه را شرمنده می کرد، تا اینکه هدایا به دستشان رسید.

مهربان باشید ...

درنهایت مهربانی ساده است، استفاده درست از داشته ها هم همین طور، اینستاگرام این روزها پر شده از پیج هایی با فالوئر بالا، گروه های تلگرامی که تنها از نداشته های ایران و آدم ها می گویند اما حرکت و اقدامی برای بهتر کردن اطرافشان هم انجام نمی دهند. اما ناگفته نماند که شما هم مسئول هستید، در قبال پر و بال دادن به حرکت های این چنینی و یا نادیده گرفتن آن ها. بنابراین اگر قلبتان لحظه ای برای هموطنان خودتان لرزید، سری به اینستاگرام و تلگرام آقای سامان شریفی به آدرس irangard_sami@ بزنید. گزارش های هفتگی ماهانه، ارسال تمامی واریزها و هزینه ها در گروه، عکس ها و فیلم هایی که گویای همه چیز هستند نیز بهانه را می گیرد، از دلی که برای همراه شدن مردد است. بنابراین مهربان باش و با ما همراه ....

شما هم رای بدهید
رزرو آنلاین اقامتگاه
تور ها
فلای تودی

درباره نویسنده

من صدای ابرها و کوه ها را شنیده ام و به دنبال نجوای آنان، پاهایم ناخود آگاه ترین قدم هایشان را برداشته اند، چشمانم زیباترین مناظر را دیده و طبیعت را در آغوش کشیده است. همه را نت به نت، مو به مو، رنگ به رنگ از بر کرده ام و نوشتم تا تو بخوانی و حس کنی، جادو ی آنچه را که من دیده ام، همچو بار اولم، مبهوت، ماتِ زیبایی، اشک در چشم و لبخند بر لب ...

بیشتر بخوانید

نگرانی از فراموش شدن اصالت و سنتها وجه مشترک مردم عشایر نشین است

گلاره یوسف پور ، دوشنبه 29 آبان 1402

براساس آخرین خبرهای منتشر شده، نگرانی از فراموش شدن اصالت و سنتها وجه مشترک مردم عشایر نشین است.

نظرت چیه
1 دیدگاه و 0 رای ثبت شده است .
مرتب سازی :
    • 3 مرداد 1396

    سلام خسته نباشید عالیبود